متن آهنگ قلم خونی از امیر ذولفقاری

حس ابدیتو بگو اگه عقبی تو بگو
باهم وایمیستیم اگه باجنمی تو بگو
اگه نمیصرفه با موم و موم نیس تو کارت
اینکه دوست باش نه رفیق کار زور
روبرومی فقط میخوای فحش بدی بهم
منم با مشتم میخوام یجور فحش بدم بهت
تو خوشحالی از گونه های خیسم
منم با برگ کبود دارم از تو می نویسم
قلم خونیتو بردارو خط راهم کن
نشون بده خدا از سر به راهم کن
اگه عقیدت اینه که ماها مزاحم توییم
ماها جفتمون قربانی یه ایده گو..یم
وهرکی راس میک..ه اون نیزت افتخار میشه
اگه جنگ بی غیرتی اتحاد میشه
تقصیر تو نیست تورو یاقیا میبرن
کاشکی بری میبینی با کیا میپرن
انقد زل نزن بهم به این نشدنا نخند
چرا سگای گلمون دارن میشارو میدرن
چرا خدا خونه داره ولی مومن نداره
اینهمه غروب چرا جمعه خرابع
منم میخوام مثل مستی دوتا دست روی شونم
دلم میخواد تورو پای حرفام بشونم
منم معجزه میخوام واسه شبای حیرونم
میخوام الکلو شیرین کنم ولی نمیتونم
حاجی کتابای مقدسو میخوام بتکونم
دلم میخواد خدا باشه براش بخونم
دلم میخواد عدالتو یبار ببینمش
بگم بهش تو زمین حکم کن نه جهنمو بهشت
چنگ زدم به ریسمان قصه های عجیب
اوج دادم به مزار هر..ه های صلیب
آب شدم قرص تو بدنای نحیف
من یه قدیسم قول بده ما کنار همیم
قسم به اعتبار کتابای هدایت
قسم به رنگی ترین لباسای عبادت
قسم به کر و لال بی حس
مردای جنگیده تو مغزای بی حس
به ما نیومده آرامش کافی
بحث درگیری با جو تو انتقام مافی
دست دادن پشت معرفت کوفیا
بیخیال شیم مثل مرشد صوفی
خیلی خوب میشد اگه رحم جای ابدی بود
اگه تو خونه ها داف فقط کار نمادی بود
اگه راست میگفت ابلیس و فرشته ها دروغ
اگه آدم بهشتو به یه میوه نمیفروخت
خیلی خوب میشد خوابو توی بیداری ببینی
و اگه هرزه رو توی بیکاری ببینی
اگه مغز تو درخت بودو باورت به تبر
مشتم مث بادم وابسته میزنم با این صدای غمگینم
ماه شعرای سنگینم ماه از تو دروغای رنگینم
به من سجده کن توی چاهم بگی میری
تو که مهم نیس پدر نابینای پیرم
دیگه مهم نیست پوتینای بی رحم ستم
دیگه مهم نیست میکنم و از این محل میرم
به موج بر..نه ی چشمات خیرم
واسه گرفتن حقم چاک شد سینم
خوشحالم هنوز اون بچه ی قدیمم
بوی خاک کوچه هارو میده دستای فقیرم
بوی کودکی رو میدم تو بغل مادرش
تنها رسول زندگی پاکه برا شریعتش