متن آهنگ زرین کلاه از محمد اصفهاني

بسیار سال ها به سر خاک ما رود

کاین اب چشمه آید و باد سبا رود

دامن کشان که میرود امروز بر زمین

فردا و بار کار بودش در هوا رود

هی یار هی خدای دل ای یارب بی یارم

یا رب مگیر بنده مسکین را دستگیر

کز تا کرم برآید  برما خطا رودجامه

خاکت در استخوان رود خاکت در استخوان رود

ای نفس شوخ چشم

مانند سرمه دان که در او توتیا رود

مانند سرمه دان که در او توتیا رود

بر سایبان حسن عمل اعتماد نیست

سعدی مگر به سایهٔ لطف خدا را

اگر زرین کلاهی عاقبت هیچ

به تخت در پادشاهی عاقبت هیچ

گرت ملک سلیمان در نگین است

در آخر خاک راهی عاقبت هیچ

الهی آتش عشقم به جان زد

شرر زان شعله ام بر استخوان زد

چو شمعم در فروز در آتش عشق

بر آن آتش دلم پروانه سازم

بر آن آتش دلم پروانه سازم