تاپ صدا

دانلود آهنگ جدید ، آلبوم های ایرانی ، فیلم و سریال ایرانی با لینک مستقیم در تاپ صدا ، فول آلبوم ، موزیک جدید

خانه دانلود آهنگ دانلود آلبوم دانلود موزیک ویدیو دانلود فیلم دانلود سریال تماس با ما
مشاهده سریع

آهنگ های برتر ماه ›

آهنگ های برتر ماه بازگشت ‹

در یک نگاه

آخرین آهنگ های روز های اخیر ›

آخرین آهنگ های روز های اخیر بازگشت ‹

تمامی محتوای این سایت مطابق با قوانین جمهوری اسلامی ایران است

دانلود آلبوم جدید مهرداد میرنژاد به نام روزای خوب

- تعداد آراء 4 نفر
بازدید : 215
تاریخ : 16ام بهمن, 1392
دانلود آلبوم جدید و زیبای مهرداد میرنژاد به نام روزای خوب با کیفیت اورجینال همراه با متن آهنگ از کل آلبوم
(ترانه، موزیک، تنظیم: مهرداد میرنژاد)
————————————-
دانلود آلبوم با کیفیت 320
دانلود به صورت یکجا (زیپ)
دانلود به صورت تکی
———————————-
متن ترانه های آلبوم روزای خوب
ترانه ها: مهرداد میرنژاد—————–

رفیق

شبم پُرِ ستاره، زمستونم بهاره
وقتی کنارم هستی دستِ غمامو بستی
شبم پُرِ ستاره، زمستونم بهاره
وقتی کنارم هستی دستِ غمامو بستی
همیشگی تو قلبم بدون فقط تو هستی
تو هستی ..

دیگه دردی ندارم وقتی دلت رو دارم
همین روزای خوبم منم که از تو دارم
نگات چه مهربونه وقتی که اون می تونه
کنار تنهاییام با من از تو بخونه

رفیق روز و شبهام، گفتنی هستی برام
من از روزای خدا به جز تو دیگه …
نگات چه مهربونه وقتی که اون می تونه
کنارِ تنهاییام با من از تو بخونه

شبم پُرِ ستاره، زمستونم بهاره
وقتی کنارم هستی دست غمامو بستی
همیشگی تو قلبم بدون فقط تو هستی
تو هستی ..

دیگه دردی ندارم وقتی دلت رو دارم
همین روزای خوبم منم که از تو دارم
نگات چه مهربونه وقتی که اون می تونه
کنار تنهاییام با من از تو بخونه

دیگه دردی ندارم وقتی دلت رو دارم
همین روزای خوبم منم که از تو دارم
دستات یه جون پناهه وقتی که شب تو راهه
دنیای بی کسی هام با ابرِ غم سیاهه
رفیق روز و شبهام، گفتنی هستی برام
من از روزای خدا به جز تو دیگه چی می خوام
……………………………..

وقتی که گفتی

در حسرت بهونه ای شدم برای زندگی
من و همیشه ی دلم پریشونی و کهنگی
از روزگار چه بی نصیب، من اون کویر تب زده
تویی که همسفر شدی با این سکوت شب زده

تو نمی دونی وقتی که گفتی دلمو از غم رها شد
تنی که بود خرابِ درد از تو بنا شد
کسی نبود به جز تو خوب که هم صدا شد
تو بی پناهیم دست تو پناه من شد

نمی دونی که سرنوشت برای من چه ها نوشت
از روزگار که قلبمو از جنس غصه ها سرشت
هجومِ لحظه های سرد تو بغضِ پیرِ قصه هام
من غربت و تنهایی و فریاد زخمیِ شبام

تو نمی دونی وقتی که گفتی دلمو از غم رها شد
تنی که بود خرابِ درد از تو بنا شد
کسی نبود به جز تو خوب که هم صدا شد
تو بی پناهیم دست تو پناه من شد

همنفس زمونه ای برای من که خسته ام
شهامتِ گلایه ای، بگو که من شکسته ام
حادثه ی تو با دلم، فرصتِ از تو من شدن
فاجعه ی بی کسی مُرد وقتِ من از تو ما شدن

تو نمی دونی وقتی که گفتی دلمو از غم رها شد
تنی که بود خرابِ درد از تو بنا شد
کسی نبود به جز تو خوب که هم صدا شد
تو بی پناهیم دست تو پناه من شد
…………………………………

بُگذر

می تونست بهتر از این شه روزای سرد و سیاهیت
پُرِ از خاطره باشه به جای اشک و تباهیت
اما غم تبانی انگار کرده با دستای حسرت
می زنه خیمه به سقف آرزوهای محالت

پشت هر پنجره ی شاد، رو درختی باصلابت
می خونه از عشق برایت پرنده ی تازه رسیده
میگه باز بهار دمیده، تازه کن جسارتت رو
بُگذر از حسادت باد همچو برگی که نیفتاد

نباید به رنگِ شب شه آسمون آرزوهات
نباید که غم بمونه همیشه تو دل تنهات
آخه تو صدای رُستن توی حسرت زمستون
چرا با اینهمه گفتن نداری حرفی برامون

پشت هر پنجره ی شاد، رو درختی باصلابت
می خونه از عشق برایت پرنده ی تازه رسیده
میگه باز بهار دمیده، تازه کن جسارتت رو
بُگذر از حسادت باد همچو برگی که نیفتاد

می تونست بهتر از این شه روزای سرد و سیاهیت
پُرِ از خاطره باشه به جای اشک و تباهیت
اما غم تبانی انگار کرده با دستای حسرت
می زنه خیمه به سقف آرزوهای محالت

پشت هر پنجره ی شاد، رو درختی باصلابت
می خونه از عشق برایت پرنده ی تازه رسیده
میگه باز بهار دمیده، تازه کن جسارتت رو
بُگذر از حسادت باد همچو برگی که نیفتاد

تو باید که پابگیری توی فصل آرزوهات
زندگیتُ سَر بگیری از میونِ شب و رویات
تن تو فریاد رَستن توی دلمرگی اینجا
ای دلت هم صحبتِ شب فردا می رسه به اینجا

پشت هر پنجره ی شاد، رو درختی باصلابت
می خونه از عشق برایت پرنده ی تازه رسیده
میگه باز بهار دمیده، تازه کن جسارتت رو
بُگذر از حسادت باد همچو برگی که نیفتاد
…………………………

همدرد

اگه یه روزی برگرده، دلم براش یه همدرده
نمی دونه پَرمی گیرم من بی بهونه.. من بی بهونه
بی تو من هر جا که باشم اسم تو چه پُرغروره
بی تو تاریکه دلم، چه سوت و کوره.. چه سوت و کوره

کاش می شد یه بار دیگه من و تو ما بشیم در این دوباره
به شوق هم خونه بسازیم، خونه ای که صفا بیاره.. صفا بیاره
آخه اینجا زندگیم درده، دل تو دستای نبرده
زخمیه صدام همیشه، کسی مثه تو نمی شه

اگه یه روزی برگرده، دلم براش یه همدرده
نمی دونه پَرمی گیرم من بی بهونه.. من بی بهونه
با تواَم هر جا که هستم، یادِ تو بر من می باره
بی تو می ترسه دلم، چه بی قراره.. چه بی قراره

کاش می شد یه بار دیگه من و تو ما بشیم در این دوباره
به شوق هم فردا بسازیم، فردایی که شادی بیاره.. شادی بیاره
آخه اینجا زندگیم مرگه، گُل تو دستای تگرگه
ابریه هوا همیشه، هیچکی مثه تو نمی شه
……………………………….

باور نمی کنم چرا

باور نمی کنم چرا که با تو هستم
بگو که خواب نمی بینم، بگو که مستم
مستی اگه گناه ماست، مستم تا زنده هستم
دستِ منو بگیر.. بده دلواپسیتُ
ببین چه زیبا شده ام از باور تو
از باور تو
از باور تو

تمومِ خستگی راه نقشِ برآبه
نگو که سهم ما نبود، مثه سرابه
ما رد شدیم از فاصله به هم نوایی
ای غم ببین حالا چقد از ما جدایی

با تو نمی دونی که من چه زنده هستم
تویی که باده ی دلُ دادی به دستم
هستی اگه سزای ماست.. هستم تا عاشق هستم
عشق منو بگیر.. بده دلخستگیتو
ببین چه رویا شده ام از آتش تو
از آتش تو
از آتش تو

تمومِ خستگی راه نقش برآبه
نگو که سهم ما نبود، مثه سرابه
روزای تلخ و سردمون از سَر گذشته
نگو که کار ما نبود یه سرگذشته
ما رد شدیم از حادثه به هم صدایی
ای غم ببین حالا چقد از ما جدایی
……………………….

کلید خوشبختی

وقتی که هستی تو با من کنار اینجا
هوای زندگی داره امروز و هر جا
کنار تو طلسم من شکسته می شه
با تو دیگه حریمِ دل زخمی نمی شه
با تو دیگه آخر قصه بد نمی شه

کی می دونه کی هستی تو برای قلبم
کلید خوشبختی رو تو دادی به دستم
برای واژه های تو به رنگ شعرم
بارون لحظه های عشق تو سرنوشتم
منو سپردی به طلوعِ بی کرانه
نهایت سخاوتی تو بی بهانه

صدای تو شد صدای بارون و مهتاب
برای گفتنِ دلت دلم چه بی تاب
کنار تو سکوت عشق شکسته می شه
با تو دیگه حریقِ غم افسرده می شه
با تو دیگه آخر قصه بد نمی شه

کی می تونه که باشه مثه تو عزیزم
نذاره به شبای بی رحمی ببازم
برای ناامیدیِ سردِ نفسهام
تویی همیشه گرمی آغوشِ شبهام
منو گرفتی از شبای بی ستاره
خزون قلب من دیگه با تو بهاره
خزون قلب من دیگه با تو بهاره
…………………………..

میون غریبه ها

من غروبی تک و تنها زیر بارونای حسرت
منو از دلت نگیر تو شهر غربت، این شهر حسرت
تویی معنی سخاوت، با تو زندگی پُر از رنگ رفاقت
من که تاریکم همیشه، اگه باشی تو چی می شه

می دونم چه باشکوهی، نمی خوام با تو نباشم
من اگه از تو جدا شم نمی تونم که رها شم
زیر این شبای سنگین، توی این دنیای غمگین
میون غریبه ها تو شدی آشناتر از این
میون غریبه ها تو شدی آشناتر از این

تو طلوع خوش قصه تو شبای غم گرفته
منو از خودت نگیر دلم گرفته، ای دل گرفته
دیگه از تو دور نمی شم، دیگه با تو از شبام حرفی نمی گم
من که با توام همیشه، اگه برگردی چی می شه
می دونی دست خودم نیست گریه های بی امونم
من اگه بی تو بمونم، نمی تونم که بمونم
زیر این شبای سنگین، توی این دنیای غمگین
میونه غریبه ها تو شدی آشناتر از این
میون غریبه ها تو شدی آشناتر از این

……………………………..

نگو

می گی که تو دوسم داری، من دیگه باور ندارم
می خوای که باز غمم باشی، من که نه طاقت ندارم
ندارم
ندارم ..

نه نگو که همبغض منی، نگو که می خوای بمونی
نگو که بی تو نمی شه
نه نگو که تو باورمی، نگو که همراه منی
نگو که با تو همیشه
نه نگو که تو باورمی، نگو که همراه منی
نگو که با تو همیشه

صدای تو خالی از عشق، نگاه تو سنگین و سرد
پاهای من رنجورِ راه، راهی که هست پُرِ از درد
پُر از درد
پُر از درد ..

نه نگو که همبغض منی، نگو که می خوای بمونی
نگو که بی تو نمی شه
نه نگو که تو باورمی، نگو که همراه منی
نگو که با تو همیشه
…………………………

آرزوی بد

چرا باید باشم وقتی که تو نیستی
چی می خوای که بگم وقتی که تو می دونی
چرا باید باشم وقتی که تو نیستی
چی می خوای که بگم وقتی که تو می دونی

فاصله بین ما که قد اشک دریاست
بغض تلخ سکوت تو نبض سرد این دنیاست
تو نترسیدی من اینجا بپوسم تا آخر خطو بدون تو
نمی خوام که باشم اینجا با تو، با آرزوی بدِ تو
باید باید باید از دل تو من برم
باید باید باید از دل تو من برم

نمی خوام که باشم تو شبِ شهرِ چشمات
نمی مونم دیگه توی سردی دستات
فاجعه بین ما که قد دردِ دنیاست
بی تو سخته ولی بدون آخرِ کار ماست

تو نترسیدی من اینجا بپوسم تا آخر خط بدون تو
نمی خوام که باشم اینجا با تو با آرزوی بد تو
باید باید باید از دل تو من برم
باید باید باید از دل تو من برم
………………………….

سرد

از تو چشمات نمی شه چیزی نفهمید
اونقده سردی که دلم افسرد و ترسید
توی سرمای سکوتت فصل بارونو نوشتی
تو چه ساده رفتی و از من گذشتی
تو چه ساده رفتی و از من گذشتی

بی تو با تنهایی خود گله به ستاره بردم
ناامیدم اما از غبارِ غم نمردم
می تونی ببینی این بار این شکستنی ترین رو
به ترنمی دوباره می شکنه طلسم غم رو
تو دیگه جایی نداری واسه دل به تو سپردن
وقتی که هوای مرگی واسه ی نفس کشیدن

بدون اینو ای غم من
گله نیست دیگه از این تن
توی دستای تو مردن
بهتر از همیشه رفتن
از تو باز چیزی نگفتن
……………………………

امروز بیا

تو و من وقتی باهمیم دنیا برای ما می شه
آرزوهامون می مونن، خوشبختی سهم ما می شه
اگه تو با دلم باشی دلم جون می مونه
فردای دلخوشیمون از شادی و عشق می خونه

دوست دارم های منی وقتی صدای قلبمی
امروز بیا شاید دیگه فردا منو نبینی
همراه لحظه هام بمون تو فصل آشنایی
شادیمونُ همیشه کن تویی حرف صمیمی
دوست دارم های منی وقتی صدای قلبمی
امروز بیا شاید دیگه فردا منو نبینی

تو و من وقتی باهمیم دنیا برای ما می شه
آرزو هامون می مونن خوشبختی سهم ما می شه
شادی می شینه جای غم تو باغ دلواپسیمون
زندگی زندگی می شه واسه دلهای هر دومون

دوست دارم های منی وقتی صدای قلبمی
امروز بیا شاید دیگه فردا منو نبینی
همراه لحظه هام بمون تو فصل آشنایی
شادیمونُ همیشه کن تویی حرف صمیمی
دوست دارم های منی وقتی صدای قلبمی
امروز بیا شاید دیگه فردا منو نبینی

تموم قصه های خوب کمن برای من و ما
نمی دونن چه عشقیه میون خنده های ما
تو و من وقتی باهمیم دنیا برای ما می شه
آرزوهامون می مونن خوشبختی سهم ما می شه

دوست دارم های منی وقتی صدای قلبمی
امروز بیا شاید دیگه فردا منو نبینی
همراه لحظه هام بمون تو فصل آشنایی
شادیمونُ همیشه کن تو ای حرف صمیمی
…………………………………..

حرف بزن

سکوت تنهاییمو بشکن که پُر از وسوسه ی شعر تو شم
اسممو تو صدا بزن که همه حادثه ی عشق تو شم
حرف بزن، چیزی بگو که فرصتی دوباره نیست
برای عاشق شدن تولدی دوباره نیست
بذار که آروم بگیرن خاطرات قشنگمون
نذار که آسون بمیرن از غصه اینجا دلامون
هنوزم می شه باز که عاشق هم بمونیم
شکوه لحظه هامونو به خلوت عشق ببریم

فریاد بی صدامو بشنو که دلم همیشه در هوای توست
کدوم غروبی مثه من تشنه ی این رسیدن طلوع توست
حرف بزن، چیزی بگو که فرصتی دوباره نیست
برای عاشق شدن تولدی دوباره نیست
بذار که آروم بگیرن خاطرات قشنگمون
نذار که آسون بمیرن از غصه اینجا دلامون
هنوزم می شه باز که عاشق هم بمونیم
شادی لحظه هامونو به فرصت عشق ببریم
………………………………

تو هستی که

اگه دلگیرم و خسته
بغضِ پاییزم شکسته
اگه دل به گِل نشسته
دست غمها پای خوشبختیمو بسته

تو هستی که تنهاییمو ازم می گیری
منو از این دربه دری و شب می گیری
منو که تنها گم شدم تو ظلمت غم
تویی که با طلوع خود در خود می گیری

اگه زندگی سرابه، تن عاشقی تو خوابه
خوبی ارزشی به قابه، همه نقشامون بدون عشق بر آبه

تو هستی که تنهاییمو ازم می گیری
منو از این دربه دری و شب می گیری
منو که تنها گم شدم تو ظلمت غم
تویی که با طلوع خود در خود می گیری

برای گفتن از تو حرفی هم واژه ی دل نیست
هیچکی اینجا مثه تو بهار من نیست، بهار من نیست
برای زخمای حرفای مردم
هیچکی اینجا مثه تو که مرهمم نیست
که مرهمم نیست

تو هستی که تنهاییمو ازم می گیری
منو از این دربه دری و شب می گیری
منو که تنها گم شدم تو ظلمت غم
تویی که با طلوع خود در خود می گیری
……………………..

سایه

خسته تر از خستگی ام
دل کنده از دلبستگی
تن پوش تنهاییمو
غرقه در این بیهودگی

تنهاتر از تنهاییم
شکسته از گسستگی
تندیس بی قراریو
تشنه ترین آشفتگی

تنها نصیبِ من به جز زخمه ی تاریکی نشد
چشمای بی فروغ تو فانوس ظلمتم نشد
سپیده زد دوباره باز مثه همیشه
اما شبام بدون تو روشن نمی شه

تنها نصیبِ من به جز زخمه ی تاریکی نشد
چشمای بی فروغ تو فانوس ظلمتم نشد
سپیده زد دوباره باز مثل همیشه
اما شبام بدون تو روشن نمی شه

سایه ی تنهایی من روی دیوار پیشه رومه
می گه با طعنه که فصل تو کدومه

خسته تر از خستگی ام
دل کنده از دلبستگی
تن پوش تنهاییمو
غرقه در این بیهودگی
تنهاتر از تنهاییم
شکسته از گسستگی
تندیس بی قراریو
تشنه ترین آشفتگی

تنها حریم من به جز سقوط پاییزی نشد
دستای سرد تو برام پناه آخری نشد
سپیده زد دوباره باز مثل همیشه
اما شبام بی نور تو روشن نمی شه
سایه ی تنهایی من روی دیوار پیشه رومه
می گه با طعنه که فصل تو کدومه
…………………………

زنجیر

حرف تو حرف هر روزِ رهایی
شعر من یه کلام بی صدایی
همیشه تشنه ی فریاد زیر این سقف خدایی
بنده ی بندِ محبت توی زنجیر جدایی

من صبوری سرد و دورم ته بی رحمی دیروز
بی نصیب از شوق فردا، ناامید از غم امروز
نقش من شکل یه غربت روی دیوار جدایی
فصل بیداری رویا، بارون بهارو داری
توی این تیره ی غمناک تویی روشنی می باری

دل تو مثه یه دریای آبی
تن من خسته ی کابوس یه خوابی
همیشه تشنه ی دیدار توی ساحل سرابی
مرگ بی مرگی رویا زیر این تب و خرابی

من صبوری سرد و دورم ته بی رحمی دیروز
بی نصیب از شوق فردا، ناامید از غم امروز
نقش من شکل یه غربت روی دیوار جدایی
فصل بیداری رویا، بارون بهارو داری
توی این تیره ی غمناک تویی روشنی می باری

با تو دل طاقت میاره، پا تو قصه ها می ذاره
مرگِ بوسه های غم رو رو تن شب جا می ذاره

من صبوری سرد و دورم ته بی رحمی دیروز
بی نصیب از شوق فردا، نا امید از غم امروز
نقش من شکل یه غربت روی دیوار جدایی
فصل بیداری رویا، بارون بهارو داری
توی این تیره ی غمناک تویی روشنی می باری

—————————————————-

1 نظر دیدگاه ها

  1. صادق گفت:

    آفرین بهش..خیلی خوب بود




    0



    0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *