متن آهنگ حادثه از پویا سالکی

از خدا به جز خودتو ... میدونی چیزی نمی خوام
دنیا با ما راه نیومد ... من بادنیا راه نمیام
نصف شب پریدم از خواب ... تب گرفته حال و روزم
از غم دوری چشمات ... گـُر گرفتم و میسوزم
صبح بی منطق و رویا
نرسه بهتره واسم
تو به من چشماتو بستی
پرته این روزا حواسم
صبح بی منطق و رویا
نرسه بهتره واسم
تو به من چشماتو بستی
پرته این روزا حواسم
پر کشیدم و ندیدی ... حال من رو به جنونه
مرده این حادثه بودم ... مردشم اگه بدونه
قد کشیدم و ندیدی ... کمرم شکست و خم شد
خاطراتو دوره کردم ... هر شبم به رنگ غم شد
.
.
.
دیگه از همه بریدم
شب به شب پر از حراسم
گریه می کنم دوباره
پرته تو میشه حواسم
.
پر کشیدم و ندیدی ... حال من رو به جنونه
مرده این حادثه بودم ... مردشم اگه بدونه
قد کشیدم و ندیدی ... کمرم شکست و خم شد
خاطراتو دوره کردم ... هر شبم به رنگ غم شد
.
.
.
پر کشیدم و ندیدی ... حال من رو به جنونه
مرده این حادثه بودم ... مردشم اگه بدونه
قد کشیدم و ندیدی ... کمرم شکست و خم شد
خاطراتو دوره کردم ... هر شبم به رنگ غم شد